جدول جو
جدول جو

معنی عزیمت گر - جستجوی لغت در جدول جو

عزیمت گر
(عَ مَ گَ)
افسون خوان. تعویذخوان:
عقل عزیمت گر ما دیو دید
نقرۀ آن کار به آهن کشید.
نظامی.
و رجوع به عزیمت و عزیمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ گَ)
زینت دهنده. که زینت دهد. که آراید:
تا فرش عدل او شده زینت گر زمین
برچیده است ظلم بساط ستمگری.
طالب آملی (از آنندراج).
رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قیمت گر
تصویر قیمت گر
آخشگر بهاسنج آنکه ارزش چیزها را معلوم کند قیمت سنج
فرهنگ لغت هوشیار